بیایید بیایید در این خانه بگردید

بسان رود که در نشیب دره سر به سنگ می زند. رونده باش. امید هیچ معجزی ز مرده نیست. زنده باش !

بیایید بیایید در این خانه بگردید

بسان رود که در نشیب دره سر به سنگ می زند. رونده باش. امید هیچ معجزی ز مرده نیست. زنده باش !

چ مثل چمران


من تمام کارنامه ها و جزوه های درسی او را ورق زده ام.همه ی نمره هایش 20 است.آدم وقتی می بیند , کیف می کند.وقتی جزوه ها را ورق می زدم ، فکر می کردم که ان ها را استاد خطاطی کشور پاک نویس کرده است.در دانشگاه ، مهندس مهدی بازرگان استاد او بود.دیدم که مصطفی در درس ایشان نمره ی 21 گرفته است.آن موقع ها غائله ای به پا شد که : " چرا نمره ی 21 و مگر از نمره ی 20 بیشتر هم داریم؟ "
مهندس مهدی بازرگان به همه گفت: " برای چنین دانشجویی
، نمره ی من همین است. "
برگه ها را می گردم تامطلب دیگری در همین مورد پیدا کنم.
" آری ! مهندس بازرگان خیلی سختگیر بود.به کسی نمره ی بیشتر از 15 یا 16 نمی داد
، ولی به مصطفی نمره ی 21 داد. "
باز هم جستجو می کنم.
" یکی از استادها به او نمره ی 21 داد.نوشته ها و جزوه های او در همان درس-ترمودینامیک-به صورت کتاب درسی شد.جزوه اش
،هم از نظر درسی و هم از نظر هنری زیبا بود.تمام طرح های مهندسی را نقاشی کرده بود...."

حافظ

تا جهان باقی و آئین محبت باقی ست
                                  شعر حافظ همه جا ورد زبان خواهد بود

واسه ی دوستان تفال زدیم و این غزل آمد:
خیز و در کاسه زر آب طربناک انداز
پیشتر زان که شود کاسه سر خاک انداز
عاقبت منزل ما وادی خاموشان است
حالیا غلغله در گنبد افلاک انداز
چشم آلوده نظر از رخ جانان دور است
بر رخ او نظر از آینه پاک انداز
به سر سبز تو ای سرو که گر خاک شوم
ناز از سر بنه و سایه بر این خاک انداز
دل ما را که ز مار سر زلف تو بخست
از لب خود به شفاخانه تریاک انداز
ملک این مزرعه دانی که ثباتی ندهد
آتشی از جگر جام در املاک انداز
غسل در اشک زدم کاهل طریقت گویند
پاک شو اول و پس دیده بر آن پاک انداز
یا رب آن زاهد خودبین که بجز عیب ندید
دود آهیش در آیینه ادراک انداز
چون گل از نکهت او جامه قبا کن حافظ
وین قبا در ره آن قامت چالاک انداز

اسکار 2013

بخاطر گرانی ارز و چند مورد دیگر فرصتی پیش نیامد که به موضوع تحریم اسکار بپردازم.
به نظر من این کار هیچ لزومی نداشت و بسیار هم غیرعقلانی و غیر منطقی به نظر می رسد.اینکه ما بگوییم بخاطر ساخت یک فیلم موهن علیه پیامبر(ص) که جانهایمان همه فدای او باد,ما میخواهیم اسکار را تحریم کنیم و هیچ فیلمی معرفی نکنیم کار بسیار کودکانه ای است.
اولندش که اکادمی اسکار هیچ ربطی به سازندگان آن فیلم ندارد.
دومنددش اینکه بگوییم هالیوود آن فیلم را ساخته هم دروغ است.به هیچ وجه نمی توان قبول کرد که هالیوودی ها آن فیلم اماتوری را ساخته اند.
سومندش فیلم "یه حبه قند" که از طرف کمیته انتخاب فیلم برای اسکار برگزیده شده بود.در صورت حضور در انجا خیلی بیشتر می توانست معرف فرهنگ و دین ایرانیان باشد.
بنابراین نتیجه می گیریم که تحریم اسکار یک چیز کاملا مسخره و خنده داری ست.

دلار

یادم میاد آقای بهمنی مصاحبه ای انجام داده بودند و در انجا گفته بودند که:
دلار نخرید ضرر می کنید.
حالا ما به عینیت دیدیم.عرضم به حضور شما دیگه بر همگان مشخص شده که دولت عمدا قیمت ارز رو برده بالا.همه چیز دست خود دولت و به نوع سیاست گذاری دولت بستگی داره.هیچ کسی به جز خود آقای احمدی نژاد و نزدیکانش اطلاع ندارن که دقیقا ایشون میخواد چه برنامه ای پیاده کنه.قیمت ارز که عملا عرضی رشد کرده و کاملا آزاد شده.باید ببینیم که آیا ایشون در ذهنشون پرداخت یارانه ارزی هست یا نه ؟!در هر صورت پرواضح است که تولید کنندگان وبرخی از اقشار جامعه چون بیماران بیشترین ضرر رو از افزایش قیمت ارز می بینن و به راستی زندگی براشون سخت میشه.
شرایط فعلی ورود مقتدارنه مجلس رو می طلبید که متاسفانه چنین چیزی اصلا ما نداریم ! پارلمان ما فعلا میخواد وزیر ورزش رو استیضاح کنه !


ملا محمد صدر شیرازی ,صدر المتالهین

ای برادر! خداوند بی نهایت است و لامکان و بی زمان اما به قدر فهم تو کوچک می شود و به قدر نیاز تو فرود می آید و به قدر آرزوی تو گسترده می شود و به قدر ایمان تو کارگشا می شود،و به قدر نخ پیرزنان دوزنده ،باریک می شود و به قدر دل امیدواران گرم می شود... پدر می شود یتیمان را و مادر، برادر می شود محتاجان برادری را ،همسر می شود بی همسر ماندگان را. عقیمان را طفل می شود، ناامیدان را امید می شود، راه می شود گمگشتگان را ، نور می شود در تاریکی ماندگان را ، رزمندگان را شمشیر می شود، پیران را عصا می شود، عشق می شود. محتاجان به عشق را ...

خداوند همه چیز می شود همه کس را- به شرط اعتقاد، به شرط پاکی دل، به شرط طهارت روح، به شرط پرهیز از معامله با ابلیس.
ای مسلمانان ! ای پیروان آقای ما علی !
 بشویید قلب هایتان را از هر احساس ناروا! و مغزهایتان را از هر اندیشه خلاف
 و زبان هایتان را از هر گفتار ناپاک
 و دست هایتان را از هر آلودگی در بازار...
 و بپرهیزید از ناجوانمردی ها، ناراستی ها، نامردمی ها
...

چنین کنید تا ببینید چگونه بر سفره شما با کاسه ای خوراک و تکه ای نان می نشیند،و بر بند تاب،با کودکان شما تاب می خورد،و در دکان شما کفه های ترازویتان را میزان می کند و در کوچه های خلوت شب با شما آواز می خواند...
 مگر از زندگی چه می خواهید که در خدایی خدا یافت نمی شود
که به شیطان پناه می برید؟
که در عشق یافت نمی شود
که به نفرت پناه می برید؟
که در سلامت یافت نمی شود
که به خلاف پناه می برید؟
ای برادرها؟خواهرها ! قلبهایتان را از حقارت کینه تهی کنید و با عظمت عشق پر کنید
زیرا که عشق، چون عقاب است.بالا می پرد و دور ، بی اعتنا به حقیران در روح.

● ●
ملا شمسای ساده دل ، خندان می گفت: « فاطمه بانو ! روزگاری دراز به این همسر دانشمندت می گفتم: « ملا جان ! سخن گفتن به زبان ساده را یاد بگیر تا بتوانی با مردم کوی و برزن سخن بگویی ، ایشان را هدایت کنی و به دردهای معنویشان که عوارض مخرب مادی هم دارد برسی»قبول نمی کرد، به عقل و ادراک بنده ی حقیر می خندید و می گفت : « خداوند پیچیده است و آن قدر که تو می خواهی ساده اش کنی ، ساده نمی شود.خداوند بزرگ است و آن قدر که تو می خواهی کوچکش کنی که از معبر یک سوزن بگذرد، کوچک نمی شود.پس من با هوشمندان پارسا در باب خدا می گویم تو با جاهلان کوچه و بازار بگو ! ».حال ، ملاحظه بفرمایید فاطمه بانو ! با این موعظه ها که می کند و «روضه ها» که می خواند، کسب ما ساده دلان ساده گوی را از رونق انداخته است...نگاه کنید ! اینطور که او ، با ان صدای دلنشین و صوت داوودی اش می گوید که خداوند ، شب ها ،  در کوچه های خلوت با تو آواز می خواند ، خب دیگر کسی که پای منبر بنده نمی آید ؛ چرا که بنده ، هرقدر هم خداوند قادر قاهر رحمان رحیم را ساده کنم ، نمی توانم – یعنی جرات ندارم-ان قدر ساده کنم که ملا می کند...
مگر تقسیم نکردیم ملا؟ مگر متکلمان و حکما را به تو واگذار نکردیم و مردم کوی و بازار را به ملا شمسای گیلانی ؟ مگر حوزه و مدرسه را تو برنداشتی مسجد را من؟حالا چرا زیر قول و قرارت زده یی و در معبر عام هم داد سخن می دهی؟ بله ؟»
ملاصدرا خندان جواب می داد : « آخر ، تو نکه شان نداشتی ملا ! ما واگذاشتیم شان به تو ، تو واگذاشتی شان به خدا ! اگر حرف حساب می زدی ، پای منبرت می ماندند ، و تو را هرگز ترک نمی کردندتا مرا کشف کنند.گناه من در این میان چیست که حال ، بار تو را هم می کشیم و شده ییم ملا شمسای صدرای گیلانی شیرازی؟»
- هاه ! آقایت را باش بانو! خیال می کند ما چشم مان به آن یک لقمه نان است ! به کوری چشم دشمنان اسلام ، « ما را کنج دنجی و نان جوینی بس ! چون ترک جهان کردیم مالک همه جهان شدیم».
● ●
زاهدی گفت: « جسارت است در پیشگاه مرشد کامل [شاه عباس صفوی]؛ اما نکته یی ست که ناگفته ماندنش به زیان دین است و به زیان حامی بزرگ دین؛ شاه کبیر ! این ملّا محمد صدر ، پاک چشم نیست.نامحرمان را نگاه می کند ؛ چنانکه یکی از دختران حقیر که تمام در حجاب است و جز دو دیده چیزی در معرض دید ندارد ، گواهی خواهد داد که این ملا ، در بازار طلافروشان ، جمله یی در مدح چشمان ائ گفته است.»
- به خویش نبوده ام اگر چنین کردم.خداوند زیباست و زیبایی را دوست می دارد.
در نظر پاک ، بی نظری هست.ما در رخ خوبان جهان ، خوبی حق می بینیم.ما هرگز دست به ناپاک نیالوده ایم و دل به ناپاک نسپرده ایم.اصفهان شما چیزی از شیراز ما کم ندارد که حافظ ، در ستایش آن گفته است:
شهری ست پر کرشمه و خوبان ز شش جهت...
- زبان حافظ ، زبان کنایت است.
- نگاه ما هم نگاه اشارت است.
-حافظ چنانکه همه می دانند ، قرآن کریم را یکسره از بر بوده است.
- البته نه آنگونه که بنده ی حقیر ، ملّامحمد صدر؛از برم. بنده بر یک آیه ی مبارک قرآن تفسیر نوشته ام به اندازه ی تمام دیوان حافظ. اگر حکمت و کلام را ، اهل دل ، به قدر غزل نمی خواهند ، این گناه ملّا محمد صدر نیست، گناه اهل دل است- پدر جان !

 مردی در تبعید ابدی(براساس زندگی ملاصدرا) / نادر ابراهیمی