دل و دین و عقل و هوشم همه را بر آب دادی
ز ِ کدام باده ساقی به من خراب دادی
دل عالمی ز جا شد چو نقاب بر گشودی
دو جهان به هم بر آمد چو به زلف تاب دادی
همه کس نصیب خود را بَرَد از زکات حُسنت
به من فقیر و مسکین غم بیحساب دادی
همه سرخوش از وصالت من و حسرت و خیالت
همه را شراب دادی و مرا سراب دادی
ز لب شکر فروشت دل “ فیض ” خواست کامی
نه اجابتی نمودی نه مرا جواب دادی...
آواز : محمد معتمدی
غزل: حضرت علامه فیض کاشانی
آلبوم : گاهی سه گاهی
دانلود
پ ن : به این میگن یه آواز خوب.../
چراغ ساحل آسودگی ها در افق پیداست!
در این ساحل
که من افتاده ام
خاموش،
غمم دریا، دلم تنهاست
وجودم بسته در زنجیر خونین تعلق هاست!خروش موج، با من میکند نجواکه هرکس دل به
دریا زد رهایی یافت!
که هرکس دل به دریا زد رهایی یافت!
مرا آن دل که بر
دریا زنم نیست!
ز پا این بند خونین برکنم نیست،
امید آنکه جان خسته ام را،
به آن نادیده ساحل افکنم نیست!
شعر:فریدون مشیری
خواننده: حامد نیک پی
دانلود
یک روز به شیدایی در زلف تو آویزم
ز آن دو لب شیرین ات صد شور برانگیزم
گر قصد جفا داری،اینک من و اینک سر
ور راه وفا داری ،جان در قدمت ریزم
غزل : سعدی
خواننده:بامداد فلاحتی
آهنگساز:پدرام درخشانی
دانلود
کنار چشمه ای بودیم در خواب
تو با جامی ربودی ماه از آب
چو نوشیدیم از آن جام گوارا
تو نیلوفر شدی من اشک مهتاب
اگر یک شب تو برگردی دوباره
به گیسویت می افشونُم ستاره
نمی دونی مگر ای نازنینُم
دلُم هر روز و شب مهر تو داره