دل و دین و عقل و هوشم همه را بر آب دادی
ز ِ کدام باده ساقی به من خراب دادی
دل عالمی ز جا شد چو نقاب بر گشودی
دو جهان به هم بر آمد چو به زلف تاب دادی
همه کس نصیب خود را بَرَد از زکات حُسنت
به من فقیر و مسکین غم بیحساب دادی
همه سرخوش از وصالت من و حسرت و خیالت
همه را شراب دادی و مرا سراب دادی
ز لب شکر فروشت دل “ فیض ” خواست کامی
نه اجابتی نمودی نه مرا جواب دادی...
آواز : محمد معتمدی
غزل: حضرت علامه فیض کاشانی
آلبوم : گاهی سه گاهی
دانلود
پ ن : به این میگن یه آواز خوب.../
آهنگ رو که گوش میدادم یاد بسطامی افتادم!
یادمه سال 87 وقتی داشتم با بابام میرفتم شیراز همش بسطامی گوش دادیم..
و یادمه که همش غُر میزدم که بابا سی دی رو عوض کن!
از بس که ها هاهاها توش بود..
ولی الان هیچ چی جای گلپونه های بسطامی رو نمیگیره.. هیچ چی!!
من مانده ام تنهای تنها ها هاها
من ماندم تنهـــــا میان ِ سیل ِ غم ها..
یادش بخیر..
از اون به بعد من شدم طرفدار پر و پا قرص موسیقی سنتی..
البته هنوزم از ها ها ی زیاد خوشم نمیاد ولی شعر که خوب باشه گوشش میدم
مثل همین آهنگه..
که البته فکر کنم خوب نباشه عالی باشه..
خدا بیامرزه ایرج بسطامی رو
البته گلپونه ها تصنیفه
ولی خیلی خوب خونده و با سوز و گداز
این های های ها رو جدی بگیر
یعنی من کار بد معرفی میکنم !
یعنی بیمارِ محمد معتمدی ام با این اوج و فرودهای دیوانه کننده ش.
خدایش بیامرزاد تاج اصفهانی را ، که احیاکننده ی مکتبش ، معتمدی دوست داشتنی ست...
صداش طنین خاصی داره
بله بله........معتمدی از سکانداران این عرصه در اینده خواهد بود
تو قطعه ای دیگر از این البوم این غزل حافظ رو میخونه :
خوش تر ز عیش و صحبت باغ و بهار چیست
سلام همولایتی
من کلا روحیه م لطافت موسیقیایی نداره
فیلم ترسناک رو ترجیح می دم
سلام
اخه چقده شما لطافت داری