بیایید بیایید در این خانه بگردید

بسان رود که در نشیب دره سر به سنگ می زند. رونده باش. امید هیچ معجزی ز مرده نیست. زنده باش !

بیایید بیایید در این خانه بگردید

بسان رود که در نشیب دره سر به سنگ می زند. رونده باش. امید هیچ معجزی ز مرده نیست. زنده باش !

روز بزرگداشت عارف و فقیه مسلمان حضرت مولانا جلال الدین محمد

بنمای رخ که باغ و گلستانم آرزوست  بگشای لب که قند فراوانم آرزوست
ای آفتاب حسن برون آ دمی ز ابر
 کان چهره مشعشع تابانم آرزوست

بشنیدم از هوای تو آواز طبل باز باز آمدم که ساعد سلطانم آرزوست
گفتی ز ناز بیش مرنجان مرا برو
 آن گفتنت که بیش مرنجانم آرزوست
وان دفع گفتنت که برو شه به خانه نیست
 وان ناز و باز و تندی دربانم آرزوست
در دست هر کی هست ز خوبی قراضه‌هاست
 آن معدن ملاحت و آن کانم آرزوست
این نان و آب چرخ چو سیل‌ست بی‌وفا
 من ماهیم نهنگم عمانم آرزوست
یعقوب وار وااسفاها همی‌زنم
 دیدار خوب یوسف کنعانم آرزوست
والله که شهر بی‌تو مرا حبس می‌شود
 آوارگی و کوه و بیابانم آرزوست
زین همرهان سست عناصر دلم گرفت
 شیر خدا و رستم دستانم آرزوست
جانم ملول گشت ز فرعون و ظلم او  
آن نور روی موسی عمرانم آرزوست
زین خلق پرشکایت گریان شدم ملول  
آن‌های هوی و نعره مستانم آرزوست
گویاترم ز بلبل اما ز رشک عام
مهرست بر دهانم و افغانم آرزوست
دی شیخ با چراغ همی‌گشت گرد شهر
 کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست
گفتند یافت می‌نشود جسته‌ایم ما
 گفت آنک یافت می‌نشود آنم آرزوست
هر چند مفلسم نپذیرم عقیق خرد
 کی آن عقیق نادر ارزانم آرزوست
پنهان ز دیده‌ها و همه دیده‌ها از اوست
آن آشکار صنعت پنهانم آرزوست
خود کار من گذشت ز هر آرزو و آز
 از کان و از مکان پی ارکانم آرزوست
گوشم شنید قصه ایمان و مست شد
کو قسم چشم صورت ایمانم آرزوست
یک دست جام باده و یک دست جعد یار
 رقصی چنین میانه میدانم آرزوست
می‌گوید آن رباب که مردم ز انتظار
 دست و کنار و زخمه عثمانم آرزوست
من هم رباب عشقم و عشقم ربابی‌ست
 وان لطف‌های زخمه رحمانم آرزوست
باقی این غزل را ای مطرب ظریف  
زین سان همی‌شمار که زین سانم آرزوست
بنمای شمس مفخر تبریز رو ز شرق
  من هدهدم حضور سلیمانم آرزوست

رزیتا خاتون

رزیتا خاتون
نویسنده:سید مهدی شجاعی
انتشارات: کتاب نیستان
●●●

بخش هایی ازین کتاب:
رزیتا خاتون و طرح مبارزه با فساد
آیا شما برنامه ای برای ریشه کن کردن فساد و فحشاء در جامعه دارید؟
رزیتا خاتون : ببینید ! فساد و فحشا فی نفسه بد نیست منتها متاسفانه اسمش بد در رفته . ما اصولا با محتوای فساد که مخالف نیستیم.با اسمش مخالفیم.مثل خیلی از تحولات دیگری که در زمینه تغییر نام واقع شد باید در این زمینه هم تجدید نظر بشود.همین بهره را شما در نظر بگیرید.ببینید در سابق چقدر این بهره حرام بود ولی از وقتی به کارمزد تغییر نام داد واقعا چقدر فرق کرد. الان نه تنها حرام نیست ، چه بسا استحباب هم داشته باشد.یا مثلا فرض کنید : " رقص".اذعان دارید که واقعا چه کار زشتی است ولی وقتی تبدیل به " حرکات موزون " می شود اصلا ماهیتش فرق می کند و همه علاقه مند می شوند آن را تماشا کنندیا مثلا همین تندیس خودمان.تا وقتی اسمش " مجسمه " بود ، حرام بود و حتی سر از شرک و بت پرستی در می آورد.الان نه تنها حرام نیست که اسباب تقرب هم هست.
یا همین ماءالشعیر ، ببینید سابق چه اسم بدی داشت.حتی همین عرق سگی را اگر ما همان اوایل تبدیل به " العرق الکلبی " کرده بودیم، واقعا الاان مشکل نداشتیم. یا اگر یک شهر مدرنی می ساختیم که ...حالا از بحث منحرف می شویم ،عرضم این است که ما اصولا مشکل اسم داریم.این فرهنگستان می نمی فهمم چه کار دارد میکند.این همه سالیک اسم خوب جای فساد و فحشاء نتوانستند بگذارند.خب الان ما دانشگاه آزاد اسلامی داریم.همین قدر که اسمش اسلامی است برای ما کفایت میکند.مگر ما چقدر توقع می توانیم داشته باشیم.در روایت آمده است که لا اکره فی الدین.شاید هم در قرآن.یادم نیست جلد چندم.به هر حال نباید روی دین پافشاری کرد.
شما یادتان نمی آید ،این خیابان پهلوی واقعا مرکز فساد بود ولی حالا با تغییر اسم همه چی فرق کرده.من خواهشم این است که کورکورانه با همه چیز مخالفت نکنید.سعی کنید با تغییر نام چیزهای زشت ، آنها را تبدیل به احسن کنید.
گفته می شود که شما دستی هم در تحقیق و تالیف دارید.اگر ممکن است در این مورد توضیح بفرمائید.
رزیتا خاتون :این حجم از کار اجرایی واقعا فرصت انجام کارهای پیش پا افتاده ای مثل تحقیق و تالیف را به آدم نمی دهد.من در حال حاضر بیشتر وقتم را صرف پر کردن اوقات فراغتم می کنم. چون اوقات فراغت یک مشکل جدی است.البته ما کسانی را داریم که این کارهای تحقیق و تتبع را انجام می دهند و بنام ما منتشر می کنند.همان کسانی که پیامهای ما را هم می نویسند و سخنرانیهای ما را هم تنظیم می کنند.
فکر میکنم این مقدار فعالیت علمی و تحقیقی برای ایجاد شان فرهنگی کفایت میکند.
یک از نمایندگان مجلس ، اخیرا بقیه نمایندگان را دعوت به یک دقیقه سکوت کرده بود که مورد اعرتاض واقع شد.نظر شما در ان باره چیست؟
رزیتا خاتون :یک دقیقه سکوت ، واقعا ابتدایی و بچه گانه است.من معتقدم این سکوت باید ممتد و مستمر و فراگیر بشود.این فقط یک شروع ناشیانه است.
ببخشید ، متوجه منظور شما...
رزیتا خاتون   : ببینید ! ممتد و مستمر یعنی اینکه به یک دقیقه اکتفا نشود ، سرتاسر شبانه روز را پوشش دهد و فراگیر یعنی اینکه منحصر به نماینده های مجلس نشود ، عموم مردم را در بر گیرد.واقعا چه اشکالی دارد اگر همه مردم ، در تمام شبانه روز ساکت باشند ؟!

ایرانی بودن یا نبودن !

دکتر کریم مجتهدی ,چهره ماندگار فلسفه ایران در پاسخ به پرسش زیر فرمودند: چه کسی ایرانی است؟
پاسخ ایشان : انسان نمی‌تواند وطن خود را انتخاب کند. هویت ایرانی چیست؟ کسی ایرانی است که اراده می‌کند ایرانی بماند. ایرانی‌بودن اراده است ایرانی نمی‌تواند ایرانی نباشد. ضابطه ایرانی بودن این است که در شخص، اراده ایرانی بودن باشد و بخواهد ایرانی بماند، کارت ملی و شناسنامه نشانه ایرانی بودن نیست.
کمی فکر کنید...

قیدار

قیدار دست آقا را گرفته است و پیاده می روند سمت مسجد. آقا در راه ذکر می گوید.از روبه رو دختری مینی ژوپ پوش نزدیک می شود، کانه مه پاره ی اینترکنتینانتال .پیاده رو مثل کمرِ دختر، باریک است.قیدار دست آقا را رها می کند و می آید پشت سر ، که دختر رد شود. پیرمردی ره گذر که انگار برای نماز به مسجد می رود ، از آن سوی خیابان ، جوری که آقا بشنود ،استغفرالله بلندی می گوید.آقا اول به دختر سلام می کند.دختر گل از گل ش می شکفد.دست پاچه دست می کند در کیف سوسماری ِسرخ ش که با رنگ دامن کوتاه هم آهنگ شده است و لچک ِکوچکی پیدا می کند و روی سر می کشد.گوش واره هایش بیرون افتاده اند.به آقا می گوید :
- حاج آقا ! ام روز قرار استخدام دارم...التماس دعا.
آقا ایستاده است و دو دستش را گذاشته است روی عصا.سر تکان می دهد.دختر یک هو لچک را از سرش بر میگرد و می اندازد روی دست ِ آقا. دولامی شود و از روی لچک دست سید را می بوسد.می گوید:
- مادرم گفت قبل از رفتن بروم مسجد که شما دعام کنید.روسری را برای همین آورده بودم...از ترس مسجدی ها نرفتم تو...
آقا حرف دختر را می برد و می گوید:
- مسجدی ها که ترس ندارند ، آنها هم آدم ند دیگر ! بین دو نماز دعاتان می کنم...
دختر لبخند می زند و می رود...صدای قاری مسجد که یحتمل نشسته است پشت عماری و در شبستان قرآن می خواند از چند کوچه این سوتر بی زحمت بلندگو و دست گاه شنیده می شود.
...قیدار برای آقا روضه می خواند:
نقل بست نشستن نیست...خسته شده ام آقا.خسته...چشم ببندی به ته بیابان که اتول هات از راه برسند و عاقبت الامر یکی از همین اتول ها ، اتول های خودت ، ته دخل ت را کهنه بکشد...زنده گی ت را نابود کند...این ،نشانه است دگیر چرا باید اتولی که می زند به من ،محضری، اتول خودم باشد؟
آقا میخندد و ذکرش را نصفه رها می کند و با عصا می زند پشت پای قیدار.
- میخواستید طیاره از آسمان نزول کند و بزند به اتوا تان؟ به اتول ، اتول باید بزند دیگر.وانگهی نصف اتول های جاده هم ملک شماست دیگر...پس ابداع احتمال می کنیم که نصفانصف با اتول خودتان تصادم کنید ! فهمیدید؟ باید بفهمید ؛ اسفار که شرح نمی کنم !



قیدار/ رضا امیرخانی / نشر افق

اما داستان قیدار در تهران دهه ی 50 می گذرد و روایت زندگانی یک گاراژ دار به نام "قیدار" است که مرام و مسلک رفتاری و کرداری او زبانزد خاص و عام است اما در طول داستان وقایعی برای او رخ میدهد که به زندگی او جهت دیگری می بخشد.قیدار جوانمردی است که با آقاتختی دمخور بوده است و فتوت و جوانمردی را با هیچ چیزی عوض نمی کند. قیدار فردی است که در جامعه امروز کمتر پیدا میشود. به عدالت احترام میگذارد و حق کسی را پایمال نمیکند.

خواب تو را دیدم

دیشب خواب دیدم که جنگ شده...اونم چه جنگی...!وضعیت کاملا بحرانی بود.همه چیز آشفته.تو مخمصه گیر کرده بودیم و همه ی راه ها پشت سرمون بسته شده بود.الان دیگه یادم نمیاد چه چیز دیگه ای هم تو خواب دیدم اما خوابش خیلی حقیقی بود.
جالب اینه که همین امروز فرمانده ی کل سپاه اعلام کرد که جنگ با اسرائیل حتمیه !قسمتی از سخنان ایشون رو میتونین بخونین:

سردار جعفری در جمع خبرنگاران و در پاسخ به سوالی درباره‌ی تهدیدات رژیم صهیونیستی علیه ایران، اظهار داشت: تهدیدات آنها تنها ثابت می‌کند که دشمنی آنها با اسلام و انقلاب جدی است و نهایتا این دشمنی‌ها به درگیری فیزیکی ختم خواهد شد.

ما تمام تلاش خود را بر این می‌گذاریم که توان دفاعی خود را بالا ببریم تا اگر تعرضی شد یا بی‌عقلی از جانب آنها صورت گرفت، با توان دفاعی بالا از خود و دیگر کشورهایی که به کمک ما نیاز دارند، دفاع کنیم.
زمان در حال گذر است و شرایط به شدت متغیر و متحول می‌شود و اگر جنگی رخ دهد، دیگر جنگ هشت ساله با آن شرایطی که ما در مظلومیت قرار داشتیم نخواهد بود.

  • کسی جرات حمله به ایران را ندارد. جنگ رخ خواهد داد اما اینکه کجا و کی باشد معلوم نیست. انقلاب اسلامی مرز ندارد و تجربیات ما تنها متعلق به ما نیست بلکه ما باید تجربیاتی را که در طول انقلاب و بویژه هشت سال دفاع مقدس به دست آوردیم، به روز کنیم و به دیگران نیز انتقال دهیم.
  • لکه ننگ و غده سرطانی یعنی اسرائیل با ما سر جنگ دارد اما اینکه کی جنگ رخ دهد معلوم نیست. اکنون تنها راه مقابله را جنگ می‌دانند اما آنقدر احمقند که ارباب‌های آنها باید جلویشان را بگیرند.اگر کاری را شروع کردند، نقطه نابودی و اتمام ماجرای آنهاست. این اتفاق بالاخره رخ خواهد داد؛ چراکه انقلاب با این شتاب که به سمت اهدافش حرکت می‌کند، برای آنها قابل تحمل نیست و بالاخره روزی شرایط جنگی را به وجود خواهند آورد.
  • ما باید برای جنگی آماده شویم که ماهیت آن با ماهیت جنگ هشت ساله کاملا متفاوت است و هنر در این است که ما بتوانیم متناسب با جنگ آینده‌ای که در پیش داریم خود را تطبیق دهیم. ما باید با پایه و اساس قرار دادن تجربیات دفاع مقدس برای جنگ آینده آماده شویم، چراکه ماهیت آن بسیار متفاوت با جنگ گذشته خواهد بود.