بیایید بیایید در این خانه بگردید

بسان رود که در نشیب دره سر به سنگ می زند. رونده باش. امید هیچ معجزی ز مرده نیست. زنده باش !

بیایید بیایید در این خانه بگردید

بسان رود که در نشیب دره سر به سنگ می زند. رونده باش. امید هیچ معجزی ز مرده نیست. زنده باش !

پریشانی . . .

پریشان است امشب خاطر آب
چه راهی می زند آن روح بی تاب ؟

 
سبکباران ساحل ها چه دانند
شب تاریک و بیم موج و گرداب

 
لب دریا شب از هنکامه لبریز

خروش موجها پرهیز پرهیز

 
در آن توفان که صد فریاد گم شد
چه برمی اید از وای شباویز

 
چراغی دور در ساحل شکفته
من و دریا دو همراه نخفته

 
همه شب گفت دریا قصه با ماه

دریغا حرف من حرف نگفته                   

                                                                                فریدون مشیری

 

دعای اوّل از صحیفه سجادیه: در ستایش خدای عزّ و جل

یا اوّل و یا آخر

سپاس خدایی را که اوّل و آخِر وجود است، بی آنکه اوّلی بر او پیشی بگیرد یا آخری پس از او باشد؛ خدایی که دست هر چشمی از دامن دیدارش کوتاه است و فهم هر کبوتر توصیفگری از پرواز در آسمان وصفش عاجز.

دریای آفرینش

سپاس خدای را که به ید قدرت بی منتهایش دریای آفرینش را جاری کرد و به اراده ازلی اش همه خلق را صورت بخشید؛ هر کس را در سایه اراده اش به راهی راهرو گردانید و آتش عشق خود را در وجودشان برانگیخت؛ نه از آن سوی که پیش فرستادشان توان برگشت دارند و نه در این سوی که بازشان داشت توان سبقت.

بر هر زنده ای، جامی معلوم از قسمت و بهره ای معین از روزی است. نه آنکه را روزی وافر دارد، توان کاستن است و نه آن که را روزی اندک دارد توان افزودن.

بر زندگی هر زنده ای، انجامی معلوم و پایانی معین مقرر فرمود، تا پا به پای ایام به سوی آن قدم بردارد و هر سال که می گذرد به آن نزدیک تر شود؛

و چون پایانی ترین گام بر زمین نقش بندد و جام زندگی با حسابی معلوم پر گردد، جان او را به سوی آنچه بدان فرا خوانده ـ از نعمت ثواب یا نقمت عذاب ـ باز می ستاند، تا بدکاران را به دلیل بدکاریشان به وادی قهر و نکوکاران را به علت نکوکاریشان به وادی رحمت در آورد، و بدین سان آینه عدلش را می نمایاند و نشان عدالت بر خلقت می زند.

پاسخ اعمال

سپاس و ستایش خدای را که نامهایش پاک، نعمتهایش سرشار و احسانش وافر است. از عملش باز پرسیده نمی شود و همه در برابر او پاسخ گوی عمل خویش اند.

نعمت شکر گذاری

سپاس و ستایش خدای را که در بارشِ بی امانِ نعمت ها و بخشش بی انتهای الطافش، اگر زبان حمد و نگاه سپاس را از انسان باز می داشت، خلایق غرق در نعمت بی کلام شکری عمر می گذراندند، و در گستره روزیشان، شکر در یاد نمی آوردند.

و در این حال از حد انسانیّت پای بیرون نهاده، به وادی حیوانیّت گام می نهادند چنان که در قرآن، کتاب استوارش فرمود: «ایشان جز به چارپایان نمی مانند، بلکه از آنان گمراهترند»

پس سپاس خدا را که نور شناختش را به قلب ما تابانید و شکرش را بر وجودمان الهام فرمود. دروازه بی پایان دانش به پروردگاریش را، بر ما گشود و ما را به وادی پر فیضِ توحیدِ خالصانه اش راهبری نمود و از هلاک در ورطه انکار و شک بازمان داشت.

برقی از نور

سپاس خدا را؛ سپاسی که در سایه سارش، در جمع سپاسمندان درگاهش باشیم و به یاریش، بر مشتاقان به سوی دریای رضایت و غفرانش، پیشی بگیریم.

سپاسی که چون برق، تیرگی و ظلمت برزخ را پاره کنند؟ سپاسی که برانگیخته شدن را بر ما آسان نماید، سپاسی که ما را در چشم گواهان روز واپسین، مقام برتر بخشد، آن روز که هر نفس کِشته خویش بدرود بی آنکه ابر ستمی بر کِشته اش سایه اندازد، آن روز که دوستان در رفع گرفتاری، یارای یاری ندارند.

کبوتری روان به سوی بهشت

سپاس خدای را، سپاسی که نکویی ها را با بهترین صورت ممکن، از طرف ما به سوی مقام اعلی علیین بالا برد تا مقربان درگاه الهی بر آن گواهی دهند.

سپاسی که چون چشم ها خیره شود، روشنی چشممان باشد و چون روی ها سیاه گردند، ماده سپیدای چهره مان گردد.

سپاسی که ما را از ورطه دردناک آتش رها ساخته، به سایه سار کرم الهی پناه دهد. سپاسی که بال پروازمان باشد، همدوش با ملائکه مقرب خدا. سپاسی که ریسمان پیوندمان باشد با رسولان فرستاده خدا؛ سپاسی که در دیارِ وجودِ همیشگی نابودی نگیرد و در گذرِ نسیمِ کرامت، دگرگونی نپذیرد.

تنها باب حاجت

سپاس خدایی را که زیبایی های آفرینش را بر ما برگزید، پاکترین روزی ها را بر ما نازل فرمود. برتری مان بخشید به مالکیت بر همه موجودات، چنان که جمیع خلق به قدرت او گردن به امر ما نهند و به نیروی او سر بر فرمان ما سایند.

سپاس خدای را که در حاجت آوردن به سوی غیر را بر ما بست و احتیاج مان را فقط به سوی خود گشود، چگونه و چه هنگام شکرش را بجا خواهیم آورد؟ نه، هرگز نمی توانیم از عهده این شکر برآییم.

آزمون الهی

سپاس خدای را که نسیم زندگی بخش بر ما وزید، اندام کا رگر برایمان گماشت، به روزی های پاکیزه خورانیدمان، به جاری فضلش، نیاز از ما برچید و به باران عطایش، سرمایه مان بخشید. آنگاه فرمانمان داد تا فرمانبرداریمان را بیازماید تا سپاسمان را به بوته امتحان کشد، و ما از گذر دستورش، به خلاف رفتیم و از طریق نهی و زینهارش، راه پیمودیم.

در این حال او نه به عقوبتمان شتاب کرد و نه به کیفرمان تعجیل نمود، بلکه از سر مهربانی لطفش را عطایمان کرد و در زلال دریای حلم و مهربانیش بازگشتمان را به انتظار نشست.

توبه

سپاس خدای را که در میان ظلمات گناه، چشممان را به سوی پنجره توبه گشود، که جز به نور مهربانی او، به سوی او، ره نمی یافتیم، و چون در شاخسار نعمتهایش همین یک میوه را بنگریم، پس باز هم عنایتش بر ما نیکو، و نکویی اش، پر ارج و احسانش سترگ است، که بر امت های پیشین چنین شیوه ای در قبول توبه نبود. آنچه گران از طاقتمان بود بر ما ننهاد و جز به آنچه در توانمان بود، تکلیف نفرمود و جز به آنچه سهل و آسانمان می نمود، امر نکرد؛ تا آنکه عذر و بهانه ای باقی نماند.

پس هر که راه در وادی گمراهی پیماید، هلاک شده و هر که بسوی او ره جوید به گوهر سعادت دست یافته است.

سپاس بیکران

سپاس خدای را، به وسعت همه آن سپاسی که ملائکه مقرب و خلایق مکرّم و ستایندگان پسندیده او را شکر گفته اند. برترین شکر از میان هر شکری، چون برتری پروردگارمان بر هر وجودی.

سپاس خدای را در برابر عطا و احسانش؛ احسانی که به ما و قبل از ما و بعد از ما از بندگانش، عطا فرموده. سپاسی به اندازه آنچه هست و در آینه علمش می نماید، سپاسی چندبرابر آنچه هست، جاویدان و همیشگی، تا روز رستاخیز، سپاس بیکران.

یا ولی و یا حمید

سپاس خدای را؛ سپاسی که ما را به طاعت و عفو او پیوند دهد، به خشنودی او برساندمان، به غفرانش نزدیکمان کند، به بهشتش راهمان نماید، از عقابش نجاتمان دهد، از غضبش در امانمان دارد، در طاعتش نیرویمان بخشد، از معصیتش بازمان دارد و در ادای حقش مددمان رساند؛ سپاسی که به وادی سعادتمندانمان بخواند، همراه دوستان و اولیای او و در زمره شاهدانِ به شهادت رسیده از ظلم دشمنان، قرارمان دهد، که همانا او یاریگر ستوده است.

                      

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد