بسم رب المستعان دل را منور می کنیم
صبر و درد و رنج و الم را اینچنین سر می کنیم
گر نصیب ما نشد آن مرگ سرخ با شرف
در اسیری اینچنین غوغا و محشر می کنیم
گر بیازارند یاران را به درد روزگار
صبر به چاه صبر چون سردار خیبر می کنیم
چون کفایت می کند حب علی در راه حق
جان فدای تاری از موهای قنبر می کنیم
گر شود رخسارمان از ضربت سیلی کبود
یاد سیلی خوردن زهرای اطهر می کنیم
گر شود مهر خموشی مونس لبهایمان
نهضتی چون مجتبی فرزند حیدر می کنیم
نیمه شب گر بشنویم ناله و فریاد و آه
یاد یارب یارب موسی بن جعفر می کنیم
همچو زینب کز اسیریش سیه رو شد یزید
با اسیری چهره دشمن مکدر می کنیم
سلام دوست عزیز مرسی که سر زدید
روزی که اسرا اومدن و یادمه اینقدر جو گرفته بودم که نقاشی کشیدم از اومدنشون
خواهش می کنم.شاید من هم اون لحظه ها رو می دیدم مثل شما می شدم.