بیایید بیایید در این خانه بگردید

بسان رود که در نشیب دره سر به سنگ می زند. رونده باش. امید هیچ معجزی ز مرده نیست. زنده باش !

بیایید بیایید در این خانه بگردید

بسان رود که در نشیب دره سر به سنگ می زند. رونده باش. امید هیچ معجزی ز مرده نیست. زنده باش !

سعدیا چون تو کجا نادره گفتاری هست؟

هرکه را عشق نباشد، نتوان زنده شمرد

وآن که جانش ز محبت اثری یافت، نمرد

تربت پارس، چو جان جسم تو در سینه فشرد

لیک در خاک وطن آتش عشقت نفسرد

« باد، خاکی ز مقام تو بیاورد و ببرد

آب هر طیب که در طبلهٔ عطاری هست »

سعدیا! نیست به کاشانهٔ دل غیر تو کس

تا نفس هست، به یاد تو برآریم نفس

ما بجز حشمت و جاه تو نداریم هوس

ای دم گرم تو آتش زده در ناکس و کس!

« نه من خام طمع عشق تو می‌ورزم و بس

که چو من سوخته در خیل تو بسیاری هست »

پ ن: بخشی از مسمط ملک الشعرای بهار

پ ن:مجسمه ی سعدی اثر هنرمند تاجیک شهریار مختارف

بزرگداشت سعدی در همین وبلاگ-یک سال پیش در چنین روزی(کلیک کنید)