بیایید بیایید در این خانه بگردید

بسان رود که در نشیب دره سر به سنگ می زند. رونده باش. امید هیچ معجزی ز مرده نیست. زنده باش !

بیایید بیایید در این خانه بگردید

بسان رود که در نشیب دره سر به سنگ می زند. رونده باش. امید هیچ معجزی ز مرده نیست. زنده باش !

عاشقانه ها

تو را زن می‌خواهم آن‌گونه که هستی .

از کیمیای زن چیزی نمی‌دانم
از سرچشمه‌ی حلاوت او ،
از این‌که غزال ماده چگونه غزال شد

از این‌که پرندگان چگونه نغمه سرایی آموختند
تو را چون زنانی می‌خواهم
در تابلوی‌های جاودانه
چون دوشیزگان
نقش شده بر سقف کلیساها
که تن در مهتاب می‌شویند .
تو را زنانه می‌خواهم … تا درختان سبز شوند
ابرهای پر باران به هم آیند … باران فرو ریزد .
تو را زنانه می‌خواهم
زیرا تمدن زنانه است
شعر زنانه است
ساقه‌ی گندم
شیشه‌ی عطر
حتی پاریس زنانه است
و بیروت – با تمامی زخم‌هایش – زنانه است
تو را سوگند به آنان که می‌خواهند شعر بسرایند … زن باش .
تو را سوگند به آنان که می‌خواهند خدا را بشناسند … زن باش.
●  ●  ●
بگو دوستم داری... تا زیباتر شوم
بگو دوستم داری ... تا انگشتانم طلا گردند
و پیشانیم مـــــاه
بگو دوستم داری تا بتوانم دگرگون شوم ،
بدل به خوشه گندم شوم یا درخت نخل
هم اکنون بگو ، درنــگ نکن
برخی از عشق ها درنگ نمی پذیرند
بگو دوستم داری تا تقدس مرا بیشتر کنی
تا از دفتر شعرم کتاب مقدس بسازی
تقویم را عوض می کنم اگر بخواهی
فصل ها را می شویم و فصل های دیگر می سازم
امپراتوری زنان برپا میکنم اگر بخواهی
بگو دوستم داری تا شعرهایم روان شوند
نوشته هایم آسمــــــــانـــی
عاشقــــم بـــاش تــــــا
خورشید را با اسب ها و کشتی ها تسخیر کنم
درنگ نکن .......
این تنهــا فرصــتی ست برای من تا بیافرینم ... تا بیاموزانم

پ ن : کتاب در بندر آبی چشمانت/ اثر شاعر معروف سوریه نزار قربانی
پ ن : این جملات و اشعار عاشقانه تا بحال به کار من نیومده ولی خب میزارم تا بعضیا ازش الگوبرداری کنن بلکه شاید روزی به کارشون بیاد