بیایید بیایید در این خانه بگردید

بسان رود که در نشیب دره سر به سنگ می زند. رونده باش. امید هیچ معجزی ز مرده نیست. زنده باش !

بیایید بیایید در این خانه بگردید

بسان رود که در نشیب دره سر به سنگ می زند. رونده باش. امید هیچ معجزی ز مرده نیست. زنده باش !

نوشتاری از پرویز خرسند


سالهاست فریاد زدیم که عاشورا، عزا نیست، عزت است و مکتب است، و باید در پس هر عزاداری ای، این عزت تجلی یابد و جوان ما بفهمد که این عزا برای چیست؟ گریه برای کیست؟ برای حسین(ع) است یا برای خودمان؟

بگذریم که نیافت و عزا، عزا شد و اشک و آه و ناله و گریه ... و در همه مجالس آنچه از مکتب حسین(ع) دیدیم و شنیدیم، مکتب عزا بود. چه رنج ها کشیدیم که این مکتب محل درس انسان عزتمند باشد. محل درس انسانست انسان در همه تاریخ و برای همه جهان. از خون دل های شریعتی بزرگ بگیرید تا رنج های تک تک متفکران و اندیشمندان و نویسندگانی که دهه ها فریاد زدند به جای این همه اقامه عزا برای حسین(ع)، به اقامه عدل برسید. به جای این همه فریاد و صوت عزا، در کنارش به فریاد سیرت انسانیت بپردازید و به جای این همه مجلس برای ترویج روضه، اندکی به فکر ترسیم رازهای و رمزهای عاشورا برسید..... چه شد آن همه فریادهای دغدغه مندان دیروز. هیچ.
امروز به کجا رسیدیم؟ به تولید انواع سبک های خواندن! به این همه تحریف که در جامعه موج می زند! به درس هایی که از حسین(ع) نیاموختیم و عمل نکردیم! به ترویج مدام خرافات در جامعه که هر روز به نامی و علمی برپاست!
هر روز بازی تازه ای که یگانگی دیروزمان را به سخره می گیرد. هر روز ریشه های انحرافی که بیشتر می شود. تا امروز که می شنوم به جای عزای قمری می خواهند عزای شمسی به پا کنند! که چه شود؟ و مگر در این همه عزایی که شهر را فرا گرفته، بس نیست؟ در این همه عزا مگر درسی، فکری، فرهنگی و فهمی عمیق از عاشورا و امام عدالت و انسانیت، ترویج می شود که حالا باید به بازتولید عزایی دیگر برسیم؟!
عجبا که این همه تاختن به فرهنگ اصیل گذشته ما، یگانگی مان را نشانه گرفته است. بهراسید که هیهات منا الذله...

نظرات 11 + ارسال نظر
دیوونه مهربون پنج‌شنبه 2 آذر 1391 ساعت 11:21

ما داستان کربلا را از روز تاسوعا می دانیم و عصر عاشورا ختمش

می کنیم , بعد دیگر نمی دانیم چه شد ! همین طور هستیم

تا اربعین ( آنجا شله ای می دهیم و بعد قضیه دیگر بایگانی ست ! )

و بعد سال دیگر باز همین طور و سال دیگر و سال دیگر باز همین طور
.

داستان کربلا نه از تاسوعا و یا محرم شروع می شود و نه

به عصر عاشورا یا اربعین تمام می شود . این است که از

دوطرف قیچی اش کردیم , و آن را از معنی انداختیم .




دکتر علی شریعتی

دیوونه مهربون پنج‌شنبه 2 آذر 1391 ساعت 11:28

سلام همولایتی جان
الان امتحان میان ترم دادم عربی

از شدت استرس سلول ها می لرزیدااااا
اونم کی؟ من !
تازه جای دوستمم امتحان دادم خیلی ذوق کرد

مقداد پنج‌شنبه 2 آذر 1391 ساعت 22:10

بازم گل کاشتی، واقعا حظ بردم. کاش ی خورده هم از امام حسین درس بگیریم و همش عزاداری نباشه

ღ مهــــرناز ღ جمعه 3 آذر 1391 ساعت 12:28

چه متن خوبی بودا
سلوووم حاج سینا
عزاداریات قبول داداش
مثل همیشه از نوشته هات کیف کردم...

ღ مهــــرناز ღ جمعه 3 آذر 1391 ساعت 23:28


چرا جواب نمیدی پَ

دیوونه مهربون یکشنبه 5 آذر 1391 ساعت 16:58

ای ساربان آهسته رو کارام جانم می‌رود.........وان دل که با خود داشتم با دلستانم می‌رود

ღ مهــــرناز ღ دوشنبه 6 آذر 1391 ساعت 19:14

نگین دوشنبه 6 آذر 1391 ساعت 20:23

عاشورا.. عزا نسیت...
عزت است..
عزت است...

دیوونه مهربون سه‌شنبه 7 آذر 1391 ساعت 15:40

سلام همولایتی
پیدا نیستی؟
انشالله که هرجا هستی سلامت باشی

ღ مهــــرناز ღ سه‌شنبه 7 آذر 1391 ساعت 20:33

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد