بیایید بیایید در این خانه بگردید

بسان رود که در نشیب دره سر به سنگ می زند. رونده باش. امید هیچ معجزی ز مرده نیست. زنده باش !

بیایید بیایید در این خانه بگردید

بسان رود که در نشیب دره سر به سنگ می زند. رونده باش. امید هیچ معجزی ز مرده نیست. زنده باش !

سلسله جنبان همه تو

سلسله موی دوست حلقه دام بلاست
هر که در این حلقه نیست فارغ از این ماجراست
گر بزنندم به تیغ در نظرش بی‌دریغ
دیدن او یک نظر صد چو منش خونبهاست
گر برود جان ما در طلب وصل دوست
حیف نباشد که دوست دوست‌تر از جان ماست

با نثار تبریکات فراوان نسبت به این فرخنده روز عرضم به حضور شما که اتفاق میمون و خوشایندی چندی ست که در صدا و سیما رخ داده و شبکه ی تلویزیونی "شما" که پخش تولیدات استان های مختلف  کشور رو برعهده داره دست به تولید برنامه ای زنده بنام " نوا و شما" زده در این برنامه که هر شب(ساعت 12 شب) به اختصاص به یکی از استان های کشور داره ، موسیقی محلی آن استان به همراه نشان دادن کامل ساز وآن هم بصورت زنده صورت می گیرد.عزیزان مطلع هستند که سالهاست از تلویزیون جمهوری اسلامی به هنگام پخش موسیقی از نمایش تصویر "ساز" خودداری به عمل آمده و ما صدایی را میشنویم که نمی دانیم از کجا در می آید ! بنابراین این اقدام مثبت که بیش از پیش به موسیقی اصیل و فاخر ایران کمک میکند جای تقدیر و تشکر دارد. به شخصه خودم علاقه ی زیادی به موسیقی اصیل ایرانی دارم و همین موسیقی نیز موجبات علاقه ی بیش از پیش من به شعر پارسی رو فراهم آورده و باعث لذت بردن من از خواندن اشعار شاعران بزرگ ایران زمین شده.

لازم به ذکر است که دیشب مختص موسیقی استان کرمانشاه بود و در چندین نوبت تنبور نوازی زیبای هنرمندان کرمانشاهی رو شاهد بودیم.و من برای اولین بار با ساز " دوزله" آشنا شدم که صدای بسیار گوش نوازی هم داشت

این نیم شبان کیست چو مهتاب رسیده؟

این نیم شبان کیست چو مهتاب رسیده
پیغامبر عشق است ز محراب رسیده
آورده یکی مشعله آتش زده در خواب
از حضرت شاهنشه بی‌خواب رسیده
این کیست چنین غلغله در شهر فکنده
بر خرمن درویش چو سیلاب رسیده
این کیست بگویید که در کون جز او نیست
شاهی به در خانه بواب رسیده
دل‌ها همه لرزان شده جان‌ها همه بی‌صبر
یک شمه از آن لرزه به سیماب رسیده
آن نرمی و آن لطف که با بنده کند او
زان نرمی و زان لطف به سنجاب رسیده
زان ناله و زان اشک که خشک و تر عشق است
یک نغمه تر نیز به دولاب رسیده
یک دسته کلید است به زیر بغل عشق
ز بهر گشائیدن ابواب رسیده؟

حضرت مولانا جلال الدین محمد

دانلود با صدای علیرضا قربانی به همراه تنبور نوازی فوق العاده اساتید تهمورث, کیخسرو و سهراب پورناظری

امروز را برای نیلوفرهای کدام برکه نی می زنی؟ استاد...

کجا رفتند مجنون ها
مگر فرهادها از یاد شیرین ها فراموشند؟

و این فریادها در کوچه های باغ
در شب های خردادی
چه فریادی!

صدای شعر شبگردان
میان باغ های پر گل و ریحان
چه گل هایی
که در این سال

با هر باد
ز روی شاخه های شاد می افتاد


کجا رفتند آن فرهادها
فریاد
چه شیرین بود آن شب های شور انگیز
شراب و
شعر و
بی هوشی
فراموشی
و آن شب های بیداری و بی خوابی و هشیاری
و آن آوازها
آن رازهای ناگشوده
در شب تاری

چه مجنون ها
جنون هایی که دیگر نیست
دریغ از آن همه شب های سرمستی
و این شب ها
که دیگر هیچ کس را شور در سر نیست
کجا آن سوز ها
آن سازها
آن دلنواز آوازها رفتند؟

کجا رفتند آن فریادها
فریاد
و آن فرهادها،از یادها
آیا فراموشند؟
و مجنون های صحرا گرد
خاموشند؟
فریاد
و ما در حسرت فریاد از این بیدادها
ای داد
ای فریاد
به نقل از:
http://www.shabzendeha.org


قیدار

نسب ِ نسل ِ اول ، به "ایمان" بر می گردد ؛ به ابراهیم ِ حنیف که پدر ایمان بود...

پای نسل ِ دوم ، در " خون " است ؛ خونی که می رسد به سرخی ِ رد ِ تیغ بر گلوی اسماعیل ِ ذبیح ، فرزند ِ ابراهیم...

اما سر سلسله ی نسل سوم ، قیدار ِ نبی ، فرزند ِ اسماعیل ِ نبی ، فرزندزاده ی ابوالا انبیاء، ابراهیم ِ نبی است ؛که خود ، صفت ش "مدارا" ی با مردمان بود و پدر ِ پدران ِ سلسله ی خاتم ِ انبیاست ...

                                    و این نقشی است از قیدار ، عمل ِ بنده ی کم ترین ، رضای امیرخانی

فصل اول : مرسدس ِ کوپه ی کروک آلبالویی متالیک

-          به ارواح خاک ِ آقام می خواهم ت ...نقل ِ لوطی گری نیست.نه تاریخ ت برای م مهم است ، نه جغرافی ت ؛ نه به پشت و روی سجل ت کاری دارم ، نه به زیر و روی حرف ِ مردم ؛ نه ... من همین قد و بالات را می خواهم...قیدار هم که خودت به ز من می دانی ، سنگ را بخواهد ، سنگ ، آب می شود...

-          ایراد از کروک ِ باز ِ مرسدس نیست.ایراد از باد نیست که داخل ِ اتاق اتومبیل کوران می کند و می چرخد.ایراد از زلف ِ آشفته هم نیست.ایراد از زنی ست که بلد نیست درست رو بگیرد. قیدار دنده ای چاق می کند تا مرسدس جان بگیرد.بعد از گوشه ی چشم نگاهی می اندازد به زن ؛ زنی که خیلی جوان تر است. زن تیزتر از نگاه قیدار ، سر پایی ن می اندازد و به سوراخ ِ کنار ِ قوزک ِ جوراب ِ توری ش خیره می شود. کروک ِ مرسدس باز است و باد کوران می کند.

قـِیدار نام اخرین اثر رضا امیرخانی است.کتابی که با استقبال گسترده ی مخاطبان مواجه شده است، در این روزهای برگزاری نمایشگاه کتاب تهران.نشر" افق" همانند دو اثر پیشین رضا امیرخانی (نفحات نفت و جانستان کابلستان )عهده دار نشر این کتاب شده است.

یکی از دوستانم لطف کردند و این کتاب رو بمن هدیه دادند آنهم در سالی که فرصت حضور در نمایشگاه کتاب برایم ممکن نبود. مطمئنا هیچ هدیه ای بهتر از کتاب نمی شود به خصوص اگر اثری از رضا امیرخانی باشد.