بیایید بیایید در این خانه بگردید

بسان رود که در نشیب دره سر به سنگ می زند. رونده باش. امید هیچ معجزی ز مرده نیست. زنده باش !

بیایید بیایید در این خانه بگردید

بسان رود که در نشیب دره سر به سنگ می زند. رونده باش. امید هیچ معجزی ز مرده نیست. زنده باش !

◄ شعری عاشورایی در قالب بحرطویل

قبله ی مایل به تو / سید حمیدرضا برقعی

یادم آمد شب بی چتر و کلاهی که به بارانی مرطوب؛
 
خیابان زدم آهسته و گفتم:چه هوایی است خدایی! من و
 
آغوش رهایی سپس آنقدر دویدم طرف فاصله تا از نفس
 
افتاد نگاهم به نگاهی، دلم آرام شدآنگونه که هر قطره ی
 
باران غزلی بود نوازش گر احساس که می گفت: فلانی!چه
 
بخواهی چه نخواهی به سفر می روی امشب چمدانت پُرِ
 
باران شده ، پیراهنی از ابر به تن کن و بیا! پس سفر آغاز شد
و نوبت پرواز شد و راه نفس باز شد و قافیه ها از قفس
حنجره آزاد و رها در منِ شاعر، منِ بی تاب تر از مرغ
 
مهاجر، به کجا می روم اقلیم به اقلیم خدا هم سفرم بود و
 
جهان زیر پرم بود سراسرکه سر راه به ناگاه مرا تیشه ی
 
فرهاد صدا زد:نفسی صبر کن ای مرد مسافر، قَسَمت
می دهم ای دوست! سلام من دلْ خسته ی مجنون شده را نیز
 
به شیرین غزل های خداوند، به معشوق دو عالم برسان.
باز دلم شور زد آخر به کجا می روی ای دل که چنین
مست و رها می روی ای دل مگر امشب به تماشای خدا
می روی ای دل نکند باز به آن وادی...مشغول همین فکر
 
و خیالات پر از لذت و پر جاذبه بودم که مشام دل من
 
پُر شد از آن عطر غریبی که نوشتند کمی قبل اذان سحر
 
جمعه پراکنده در آن دشت خدایی است.

چشم وا کردم و خود را وسط صحن و سرا، عرش خدا،
کرب و بلا ، مست و رها در دل آیینه جدا از غم دیرینه
ولی دست به سینه یله دیدم من ِسر تا به قدم محو حرم
بال ملک دور و برم یک سره مبهوت به لاهوت رسیدم
چه بگویم که چه دیدم که دل خویش بریدم به خدا
رفت قرارم، نه! به توصیف چنین منظره ای واژه ندارم
سپس آهسته نشستم و نوشتم: فقط ای اشک امانم بده تا
 
سجده ی شکری بگذارم که به ناگاه نسیم سحری از سر
 
گلدسته ی باران و اذان آمد ویک گوشه از آن پرده ی در
شور عراقی و حجازی به هم آمیخته را پس زد و چشم دلم
 
افتاد به اعجاز خداوند به شش گوشه ی معشوق،خدایا! تو
 
بگو این منم آیا که سراپا شده ام محو تمنا و تماشا فقط
این را بنویسم رسیده است لب تشنه به دریا دلم آزاد شد
 
از همهمه دور از همه مدهوش، غم و غصه فراموش در
آغوش ضریح پسر فاطمه آرام سرانجام گرفتم


 

گل سرخی...

لاله رویی بر گل سرخی نگاشت
کز سیه چشمان نگیرم دلبری
                                                                 از لب من کس نیابد بوسه ای
                                                                 وز کف من کس ننوشد ساغری
تا نیفتد پایش اندر بند ها
یاد کرد آن تازه گل سوگند ها
                                                                ناگهان باد صبا دامن کشان
                                                                سوی سرو و لاله شمشاد رفت
فارغ از پیمان نگشته نازنین
کز نسیمی برگ گل بر باد رفت
                                                                خنده زد گل بر رخ دلبند او
                                                                 کآن چنان بر باد شد سوگند او
شعر : رهی معیری
عکس : خودم

تورم

بانک مرکزی اعلام کرده که نرخ تورم در دوازده ماه منتهی به مهرماه 1391 نسبت به دوازده ماه منتهی به مهرماه 1390 معادل 29.4 درصد هستش.
والله ننه جون کروبی که هیچ حتی این اردک هم فهمیده که قیمت اجناس مختلف حداقل دو برابر شده.حالا این بانک مرکزی چی میگه , دیگه من نمیدونم !

آخرین انار دنیا

یک زمانی  پسر پادشاهی بود که عاشق چهره ای شده بود که روی دیوار نقش می بست . چهره ای که ندیده بودش اما طرح دورش را روی دیوار دیده بود . کاخ پادشاهی را ترک می کند . لباس پادشاهی را می نهد و شال و کلاه می کند و سوار بر اسب ، دور دنیا را به دنبال آن عشق گمشده زیر پای می گذارد ولی صاحب تصویر را پیدا نمی کند تا مرهمی بر آرزویش باشد . عاقبت پیر و خمیده می شود و سر در پی می و باده می گذارد ولی آتش درونش هنوز نفس می کشد . روزی دختری به او می گوید : « با من بیا ... من همان معشوقه ات هستم ... همان که دنیا را برایش گشتی ... بیا و امشب را با من باش . »

غروب پادشاه عاشق پیشه خود را در آینه می بیند و می فهمد که عاشقی چه به روزش آورده . آن گاه است که جبر زمانه را می فهمد . شب به خانه ی معشوق می رسد . پیش از ورود به خانه از رنج پیری زانوانش می لرزند . تردید می کند به رفتن . شک می کند که داخل شود و تصویر حقیقی را ببیند یا به همان نقش توی ذهنش دلخوش باشد و با یادش زندگی کند . تا می خواهد درب خانه را بکوبد باز هم زانوانش می لرزند . تردید نمی کند . تصمیم می گیرد که بازگردد و با همان طرح دور توی ذهنش زندگی کند . باز هم توی خیال زندگی را پیش ببرد و مثل همان روزگار که عاشق آن تصویر بود زندگی سر کند . سر به کوه و دشت می گذارد و زاهد وار عمر می ساید . آخر می دانی معشوق فقط در خیال زیباست .

" آخرین انار دنیا / بختیار علی /ترجمه آرش سنجابی / نشر افراز"



بسیاری ‌از ‌منتقدان‌، آخرین ‌انار ‌دنیا‌ را ‌بهترین ‌و ‌کامل‌ترین ‌رمان ‌در ‌ادبیات ‌کُرد‌ می‌دانند.
فضای داستان در شهری جنگ زده ترسیم می شود، چیزی شبیه فیلم های آخرالزمانی.به اعتقاد برخی منتقدان بختیار علی در کتاب خود رنج های قومی را بیان می‌کند که سال ها در زیر شکنجه های حکومت بعث در عراق درد کشیدند و حتی بارها نفرت خود از صدام و حکومتش را بی پرده ابراز می کند.
آخرین ‌انار ‌تا‌کنون ‌به ‌زبان‌های‌ آلمانی‌، روسی‌، انگلیسی‌، عربی، یونانی‌، ترکی ‌و ‌اخیراً هم ‌اسپانیایی ‌برگردان ‌شده است.
دیوید لینچ درباره بختیار علی می
 گوید: «اگر بخواهم ده کتاب برتری را که خوانده‌ام نام ببرم، چهارتایش را بختیار علی نوشته است
شمس لنگرودی می گوید : هر چه خواندنی توی دستتان است بگذارید زمین و آخرین انار دنیا را بردارید.

ایتالیانو


“سیلویا والریو” دختر ۱۸ ساله ایتالیایی و مولف کتاب “یک روزی یک رییس جمهوری بود” در گفت وگو با خبرگزاری رسمی ایتالیا (آنسا) گفت: احمدی نژاد تنهامرد روی زمین است، چرا که او هزاران فرسنگ به دور از هر نوع مد، پوچی و خودبینی است.

وی افزود: می خواهم با احمدی نژاد رییس جمهوری ایران ازدواج کنم. احمدی نژاد چیز کمی نیست، او یک نوآور و مبدع در عصر ما است. او هولوکاست را نفی کرده و به فکر استفاده از انرژی هسته ای است. وی اپوزیسیون را خاموش و آمریکا را تهدید می کند.

این نویسنده ایتالیایی، گفت: البته او به زنان اجازه نمی دهد تا حجاب خود را بردارند، اما این به هیچ وجه یک مساله نیست. چرا زنان ایرانی آنقدر علاقه دارند تبدیل به زنان غربی شوند؟

شاید آنها دوست دارند تبدیل به مدیرانی شوند که زندگی خود را از شرکتی به شرکت دیگرگذرانده و خود را به خاطر سفرهای متعدد به خارج از کشور غیر جذاب می کنند.

وی افزود: برخی ها عقیده دارند که رهایی از قید و بندها تنها به مشکلات آنها می افزاید،اما این افراد آنقدر صادق نیستند تا این موضوع را اذعان کنند.

وی گفت: من هیچ گرایش سیاسی به چپ و راست ندارم، ولی به نظر من رییس جمهوری ایران واقعا تنها فردی است که رفتار او فراتر از نظم سیاسی حاکم برجهان است .

کتاب ۸۱ صفحه ای “یک روزی یک رییس جمهوری بود” در کتابفروشی های سراسر ایتالیابه قیمت ۹ یورو عرضه شده است.

پ ن : ! ! !