بیایید بیایید در این خانه بگردید

بسان رود که در نشیب دره سر به سنگ می زند. رونده باش. امید هیچ معجزی ز مرده نیست. زنده باش !

بیایید بیایید در این خانه بگردید

بسان رود که در نشیب دره سر به سنگ می زند. رونده باش. امید هیچ معجزی ز مرده نیست. زنده باش !

زیبا سلام - محمدرضا عبدالملکیان

زیبا هوای حوصله ابری است

چشمی از عشق ببخشایم تا رود آفتاب بشوید دلتنگی مرا

      زیبا هنوز عشق در حول و حوش چشم تو می چرخد

       از من مگیر چشم

دست مرا بگیر و کوچه های محبت را با من بگرد

یادم بده چگونه بخوانم

تا عشق در تمامی دل ها معنا شود

یادم بده چگونه نگاهت کنم که تردی بالایت   در تندباد عشق نلرزد

 زیبا آنگونه عاشقم که حرمت مجنون را احساس می کنم

  آنگونه عاشقم که نیستان را یکجا هوای زمزمه دارم

  آنگونه عاشقم که هر نفسم شعر است

زیبا

چشم تو شعر

چشم تو شاعر است

من دزد شعرهای چشم تو هستم

زیبا کنار حوصله ام بنشین

بنشین مرا به شط غزل بنشان

بنشان مرا به منظره ی عشق

بنشان مرا به منظره ی باران

بنشان مرا به منظره ی رویش

 من سبز می شوم

زیبا ستاره های کلامت را

در لحظه های ساکت عاشق بر من ببار

بر من ببار تا که برویم بهاروار

چشم از تو بود و عشق   بچرخانم   بر حول این مدار

زیبا

 زیبا تمام حرف دلم این است

من عشق را به نام تو آغاز کرده ام

در هر کجای عشق که هستی

                                           آغاز کن مرا...!

پانویس:حال و حوصله جستجو اگه داشته باشین.می تونین این شعر رو با صدای خسروشکیبایی دانلود کنین.

فعلا وبلاگ رو آپ نمی کنم
اما سعی میکنم هر از چندگاهی به همه سر بزنم

شب عروج

مولانا جلال الدین محمد صوفی بزرگ و صاحب مثنوی 17 دسامبر سال 1273 میلادی در قونیه (ترکیه امروز) درگذشت و هر سال به این مناسبت مراسمی در کنار مزار او بر پا می شود که یک هفته به طول می انجامد.
این مراسم به "شب عروس" معروف است و اجرای"رقص سماع"پای ثابت این مراسم است.

عشق است بر آسمان پریدن                      صد پرده به هر نفس دریدن

اول نفس از نفس گسستن                         اول قدم از قدم بریدن

نادیده گرفتن این جهان را                        مر دیده خویش را بدیدن

گفتم که دلا مبارکت باد                             در حلقه عاشقان رسیدن

ز آن سوی نظر نظاره کردن                      در کوچه سینه‌ها دویدن

ای دل ز کجا رسید این دم                         ای دل ز کجاست این طپیدن

ای مرغ بگو زبان مرغان                        من دانم رمز تو شنیدن

دل گفت به کار خانه بودم                          تا خانه آب و گل پریدن

از خانه صنع می پریدم                            تا خانه صنع آفریدن

چون پای نماند می کشیدن                       دچون گویم صورت کشیدم

بی قرار

باز آی دلبرا که دلم بی قرار توست

وین جان بر لب آمده در انتظار توست

در دست این خمار غمم هیچ چاره نیست

جز باده ای که در قدح غمگسار توست

ساقی به دست باش که این مست می پرست

چون خم ز پا نشست و هنوزش خمار توست

هر سوی موج فتنه گرفته ست و زین میان

آسایشی که هست مرا در کنار توست

سیری مباد سوخته ی تشنه کام را

تا جرعه نوش چشمه ی شیرین گوار توست

بی چاره دل که غارت عشقش به باد داد

ای دیده خون ببار که این فتنه کار توست

هرگز ز دل امید گل آوردنم نرفت

این شاخ خشک زنده به بوی بهار توست

ای سایه صبر کن که براید به کام دل

آن آرزو که در دل امیدوار توست

شنیدن این شعر زیبای امیرهوشنگ ابتهاج( سایه) با صدای زیبای علیرضا قربانی و موسیقی زیبای مهیار علیزاده لطفی دو چندان داره که به هیچ وجه نمیشه ازش عبور کرد.
دانلود قطعه

نکته ها نهفته است...

منوچهر متکی در وبسایت شخصی اش نوشت :
دبیر کل سازمان همکاری اسلامی در یکی از سفرهای خود به تهران در خردادماه 1385 با رییس جمهور کشورمان دیدار نمود. احسان اوغلو در این ملاقات و پیش از شروع گفتگوهای رسمی و موضوعی خطاب به آقای احمدی نژاد اظهار داشت: «مرحوم پدرم همیشه به من توصیه می کرد اعتدال در حرکت لازم است» و بعد به فارسی اضافه کرد: «آهسته و پیوسته».
احسان اوغلو در حقیقت به دنبال ترغیب رییس جمهور به رفتاری منعطف در روابط خارجی بود.
آقای احمدی نژاد بلافاصله در پاسخ گفت: « مرحوم پدر من هم، همواره به من می گفت تو یک مهندس هستی! بجای اینکه پله ها را یکی یکی طی کنی خوب است یک آسانسور (بالابر) بسازی و مسیر را سریع تر طی کنی».
در این هنگام آقای احسان اوغلو به من روی کرد و به فارسی گفت: «آقای رییس جمهور خیلی زیرک هستند».